کتاب و اندیشه

چرا پس از صد سال، باز هم کافکا بخوانیم؟

حسام محبوبی

با گذشت دقیقا صد سال از مرگ فرانتس کافکا، این سوال بیش از هر زمان دیگری مطرح است که آثار این نویسنده بزرگ آلمانی‌زبان اوایل قرن بیستم، برای انسان امروزی چه معنا و اهمیتی دارد.

فرانتس کافکا که در خانواده‌ای یهودی در دوران امپراطوری اتریش-مجارستان و در پراگ به دنیا آمده بود، از نظر روحیات شخصی، فردی بیش از حد حساس، مضطرب و منزوی به شمار می‌رفت.

او جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری هابسبورگ را به چشم خود دید و در سوم ژوئن ۱۹۲۴، وقتی تنها چهل سال داشت، بر اثر بیماری سل در شهر کلوسترنویبورگ اتریش درگذشت.

عمر نسبتا کوتاه، باعث نشد کارنامه‌اش از لحاظ ادبی پربار نباشد؛ با این حال، خودش در انتشار آثارش وسواس داشت.

این نویسنده پیش از مرگ، از ماکس برود، دوست نزدیکش، قول گرفته بود که برخی از دست‌نوشته‌هایش را نابود کند.

اما برود به قول خود عمل نکرد و اکنون آشنایی کتاب‌خوانان با رمان‌های مهم «قصر» و «محاکمه» مدیون همین «خیانت در امانت» است.

به دلیل تولد در امپراطوری اتریش-مجارستان و درگذشت در دوران استقلال چکسلواکی، درباره ملیت شخص کافکا هنوز پس از صد سال بحث و مناقشه وجود دارد.

اما آثار این نویسنده به دلیل ترجمه به زبان‌های مختلف و بحث و بررسی بسیاری که از سوی منتقدان کشورهای گوناگون برانگیخته، دیگر پس از صد سال به هیچ مرز جغرافیایی محدود نیست و در بیشتر کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌های دنیا یافت می‌شود.

کافکا اکنون نویسنده جهانی و آثارش بی‌انقضا است. در اینجا سه ویژگی اصلی آثار کافکا را با ارجاع به زندگی شخصی و داستان‌های او مرور می‌کنیم.

محاکمه یکی از مشهورترین کتاب‌های کافکا است
توضیح تصویر،محاکمه یکی از مشهورترین کتاب‌های کافکا و در نقد نظام‌های تئوتالیتر است که بارها در ایران ترجمه و منتشر شده است

ادبیات یاس‌آلود

اولین دلیل ضرورت خواندن آثار کافکا، غنای ادبی و در عین حال فهم ویژگی‌های مدرن آنهاست.

این نویسنده کار نوشتن را با دانشی زیاد نسبت به آثار ادبی قبل از خود، از جمله آثار گوستاو فلوبر فرانسوی، یوهان پتر هبل آلمانی، گوستاو مایرینک اتریشی و چارلز دیکنز انگلیسی به پیش می‌برد.

این دانش، آثار کافکا را چندوجهی کرد و به او اجازه داد تا سبکی فرای سبک‌های نویسندگان پیش از خود خلق کند.

همچنین تاثیرپذیری کافکا از نویسندگان پیش از خود، همراه با تاثیرگذاری او بر نویسندگان پس از خود قابل توجه است؛ از نویسندگان مطرح جهانی همچون آلبر کامو، تا نویسندگان مطرح بومی همچون صادق هدایت.

به همین دلیل، یکی از اصلی‌ترین دلایل جذابیت همیشگی آثار کافکا، به ویژه برای منتقدان و پژوهشگران، پس از بررسی وجوه مختلف آثار او، یافتن ارتباط این آثار با آثار پیش و پس از اوست.

اما مهم‌تر از این، کافکا فاصله‌ای معنادار با جهان پیرامون خود، مثل محیط کار، و حتی برخی مسائل نزدیک و وجودی‌اش، مثل هویت یهودی‌، گرفته بود.

همین «گریزان بودن» که گاهی به «انزوا» یا حتی «پوچی» و «یأس» نیز تعبیر شده، از دلایل اصلی کشش همیشگی آثار کافکاست.

شخصیت‌های کافکا دچار اضطراب دائمی، تردید و احساس گناهند.

علی‌اصغر حداد، از مترجمان آثار کافکا به زبان فارسی به همین ویژگی اشاره کرده و در مقدمه رمان «محاکمه» نوشته است: «نوشتن برای کافکا بیان اندیشه‌ای نیست که در عالم خیال به عنوان الهامی هنری به ذهنش راه یافته، نوشتن برای کافکا کوششی است یأس‌آلود برای هضم تاثیراتی که زندگی روزانه، آدم‌ها، خنده‌ها، تمسخرها، نیش و کنایه، محبت‌ها، آشناها و غریبه‌ها بر او می‌گذارند.»

به عقیده این مترجم، «اگر کافکا این همه را ننویسد، ادامه زندگی برایش ناممکن می‌شود، دیوانه می‌شود.»

کافکا اولین نویسنده دوران مدرن است که جهانی به شدت اضطراب‌آور اما به همان میزان جذاب را در ادبیات پدید آورد.

به عنوان نمونه، در رمان ناتمام «محاکمه»، او داستان فردی را روایت می‌کند که یک روز صبح بدون آن که دلیلش را بداند، بازداشت می‌شود.

شخصیت اصلی این رمان تا آخرین سطر، دلیل این بازداشت و محاکمه خود را نمی‌داند: «حتما کسی درباره یوزف ک. دروغ گفته، چون او خطایی نکرده بود، ولی صبح یک روز بازداشت شد.»

این ژانر معمایی و پرابهام، خواننده را، حتی خواننده حرفه‌ای را به خود جلب می‌‌کند.

آندره ژید، نویسنده معروف فرانسوی، درباره رمان محاکمه گفته است: «دلهره‌ای که این کتاب می‌پراکند، جابه‌جا تقریبا تحمل‌ناپذیر است، زیرا چگونه می‌توانیم مدام به خود نگوییم: این موجود تحت تعقیب خود من هستم.»

نوشتار مبهم، پرتعلیق و آدم‌های تحت تعقیب کافکایی، زاده ویژگی‌های زندگی مدرن انسان است.

از طراحی‌های کافکا
توضیح تصویر،از طراحی‌های کافکا

نقد نظام‌های غیرحامی

آثار کافکا، روایت مبارزات شخصیت‌های ناتوان در سیستم‌هایی است که از آنها پشتیبانی نمی‌کنند.

از این نظر، این آثار با وجود گذشت صد سال از مرگ نویسنده‌شان، همچنان موضوع روز است و از دلایلی است که خواننده به آنها جذب می‌شود.

کافکا در کنار کار اصلی‌اش در یک شرکت بیمه، برنامه منظم خاصی برای نوشتن داشت.

او صبح‌ها در اداره کار می‌کرد، ظهرها چند ساعتی می‌خوابید، بعد به پیاده‌روی می‌رفت، با دوستان یا خانواده غذا می‌خورد و در نهایت از شب شروع به نوشتن می‌کرد و گاهی تا پاسی از ‌نیمه‌شب به نوشتن ادامه می‌داد.

همین تجربه کارمندی در یک شرکت بیمه به او دانشی درباره مقوله کار بخشید که توانست از آن دانش در آثار خود استفاده کند.

کافکا در سراسر آثارش آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد که بر اثر شرایط طاقت‌فرسای محیط کار ناتوان شده‌اند و حمایت معناداری از پیرامون خود دریافت نمی‌کنند.

به عنوان مثال، در داستان «پزشک دهکده»، شخصیت داستان با کمبودهایی مواجه است که در نهایت منجر به شکست او در نجات جان یک کودک زخمی می‌شود:

«در موقعیتی بس ناگوار بودم: سفری فوری در پیش داشتم، بیماری در وضعیتی وخیم در دهکده‌ای ده فرسنگ دورتر انتظارم را می‌کشید. برف و بوران انبوه فضای پهناور میان من و او را پر کرده بود. درشکه‌ای داشتم سبک با چرخ‌هایی بزرگ، درست مناسب جاده‌های دهکده‌مان… اما اسبی در کار نبود، آری اسب. دیشب اسبم بر اثر فشار کارهای طاقت‌فرسا در این زمستان یخبندان سقط شده بود. کلفتم اکنون در دهکده همه جا را به دنبال عاریه گرفتن اسبی می‌گشت؛ اما امیدی نبود، می‌دانستم.»

یا در داستان «هنرمند گرسنگی»، شخصیت اصلی برای سرگرمی عابران در داخل قفس از گرسنگی جان می‌دهد.

کافکا در رمان «آمریکا» نیز که در دوره‌ای از تجارت آزاد در اوایل قرن بیستم اتفاق می‌افتد، ناامیدی ناشی از شرایط طاقت‌فرسای کار بیش از حد را به تصویر می‌کشد.

بهرام مقدادی، مترجم «آمریکا» به زبان فارسی، در مقدمه این رمان نوشته است: «در کتاب آمریکا، کافکا از اختلافات طبقاتی جامعه سرمایه‌داری آمریکا انتقاد می‌کند. اختلاف شدید بین نوع زندگی سرمایه‌داران و صاحبان کارخانه‌های صنعتی و طبقه کارگر در این کتاب به روشنی نشان داده شده است.»

در یک صحنه از این رمان که تاحدودی یادآور رمان‌های دیکنز است، یک کارگر خسته مقابل چشمان فرزندش بر اثر سقوط آجر له می‌شود.

کافکا که به دلیل کارش در شرکت بیمه در پراگ با افراد آسیب‌دیده و معلول بر اثر حوادث کار آشنایی داشت، بارها انسان‌های ناتوان را در تقابل با خواسته‌های ناعادلانه و خودسرانه مدرنیته قرار می‌دهد.

این مضمون ادبی آثار کافکا، مستقیما از زندگی واقعی او برآمده است.

مجموعه یادداشت‌های کافکا در موزه بیت المقذس نگهداری می‌شود
توضیح تصویر،مجموعه یادداشت‌های کافکا در موزه بیت‌المقدس نگهداری می‌شود

آثار غیر ایدئولوژیک

این نظر لوسین گلدمن، نظریه‌پرداز فرانسوی رمانیایی‌تبار، که گفته «دنیای سمبولیک ادبیات، قابل تقلیل به جهان ایدئولوژیک گفتمان نیست»، کاملا در مورد آثار فرانتس کافکا صادق است.

آثار کافکا را با وجود پرداختن به رابطه انسان و شرایط کار، نمی‌توان در دسته آثار «ادبیات سوسیالیستی» قرار داد؛ هر چند که در جوانی به ایده‌های سوسیالیستی علاقه‌مند بود.

به ویژه پس از مرگ کافکا، بسیاری در زادگاهش تلاش کردند تا خط و ربط‌های سیاسی او را مشخص و از آن خود کنند.

به عنوان نمونه، در آغاز دهه ۱۹۶۰ و در دوران حکومت کمونیستی چکسلواکی، کنفرانسی در نزدیکی پراگ درباره کافکا برگزار شد که در آن تلاش شد چهره سوسیالیستی کافکا برجسته شود.

برنار میشل، مورخ و متخصص تاریخ اروپای مرکزی گفته است که این کنفرانس تلاشی از سوی حزب حاکم برای کشاندن این نویسنده «نفرین شده» به دامن کمونیسم بود.

کمونیست‌ها رابطه‌ای دوگانه با کافکا داشتند؛ در مقابل نظر برخی کمونیست‌ها که کافکا را «نماد طبقه کارگر» می‌دانستند، برخی دیگر، به دلیل بدبینی‌ موجود در آثار کافکا، او را نویسنده‌ای «بورژوا» می‌شناختند.

اما جهان پر رمز آثار کافکا، هر چند که به جهانی ایده‌آل برای تفسیرهای مختلف تبدیل شده، این آثار را فراتر از هرگونه ایدئولوژی قرار می‌دهد.

در همان زادگاهش، کسانی چون میلان کوندرا تاکید کردند که هرگونه برداشت ایدئولوژیک از کافکا، کشتن او در آثارش است.

در واقع آثار کافکا را به همان میزان که می‌توان به ایدئولوژی‌ها ربط داد، به همان میزان می‌توان بی‌ربط دانست.

راز بزرگ ماندگاری و جذابیت آثار فرانتس کافکا، صد سال پس از مرگ این نویسنده، همین است.

توضیح تصویر،نامه‌های کافکا

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا