ستسوکو ترلو ۱۳ ساله بود که از نخستین حمله هستهای به بشریت جان سالم بهدر برد. او بیش از شش دهه است که بیوقفه علیه تسلیحات هستهای مبارزه میکند.
او یکی از معدود بازماندگان بمباران هیروشیما است.
اما این زن ۹۲ ساله مصمم است که تلاشهای او و همفکرانش برای خلع سلاح هستهای کماکان نظرهای بیشتری را در میان مردم عادی جلب کند؛ آن هم در زمانی که هزینه کردن برای تسلیحات هستهای به صورت چشمگیری در دنیا رو به افزایش است.
ستسوکو در مصاحبهای با بیبیسی، لحظهای را که بمب منفجر شد، اینگونه به یاد میآورد: «من نور را دیدم. فرصتی نبود که بفهمم چه بود، چون بلافاصله بدنم روی هوا بود. بدنم در هوا شناور بود و بعد بیهوش شدم.»
در ششم اوت ۱۹۴۵ در ساعت هشت و ۱۶ دقیقه صبح، ایالات متحده بمب خود موسوم به «پسر کوچک» را بر فراز شهر هیروشیما منفجر کرد.
این نخستین بمب اتمی بود که در یک جنگ استفاده شد.
به محض انفجار بمب، نوری خیرهکننده همه جا را فراگرفت و سپس یک گلوله آتشین عظیم شکل گرفت. مرحله بعد، صدایی کر کننده بود که در همه جای شهر پخش شد و در نهایت تاریکی همه جا را فراگرفت. شهر در گرد و غبار اتمی فرو رفت.
ستسوکو ترلو میگوید: «وقتی به هوش آمدم، تاریکی مطلق و سکوت بود.»
زرادخانههای رو به رشد
ستسوکو بیشتر عمر خود را صرف مبارزه علیه سلاحهای هستهای کرده است.
او چهرهای برجسته در «کارزار بینالمللی برای نابودی سلاحهای هستهای» (ICAN) است.
آمارهای این کمپین نشان میدهند که در طول پنج سالی که گزارش آنها منتشر شده، هزینههای سالانه تسلیحات هستهای به مبلغ ۲۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار یا ۳۴٪ افزایش یافته است.
در این گزارش آمده است که اکنون ۹ کشور در دنیا سلاح هستهای دارند: روسیه، ایالات متحده آمریکا، چین، فرانسه، بریتانیا، پاکستان، هند، اسرائیل و کره شمالی. در ارتباط با اسرائیل این باور وجود دارد که این کشور مجهز به سلاح هستهای است، اما حکومت اسرائیل با پیگیری «سیاست ابهام» هرگز داشتن بمب هستهای را رد یا تایید نکرده است.
بر اساس گزارش «کارزار بینالمللی برای نابودی سلاحهای هستهای»، در سال ۲۰۲۳ کشورهای دارای تسلیحات هستهای در هر ثانیه حدود دو هزار و ۸۹۸ دلار برای زرادخانههای هستهای خود هزینه کردهاند که ۱۳.۴٪ بیشتر از سال قبل است.
«مؤسسه بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم» (SIPRI) میگوید همه ۹ کشوری که به داشتن سلاح هستهای معروفند، در سال ۲۰۲۳ به مدرنسازی زرادخانههای هستهای خود ادامه دادند
تخریب عظیم
نیروهای آمریکایی، بمبی را با چتر بر هیروشیما انداختند که بسیاری از دوستان ستسوکو را کشت. این بمب ۶۰۰ متر بالای زمین منفجر شد.
آماری قطعی برای تعداد کشتهشدگان وجود ندارد، اما تخمین زده میشود که بین ۶۰ هزار تا ۸۰ هزار نفر، در لحظه انفجار بمب هیروشیما کشته شدهاند.
ستسوکو میگوید: «سعی کردم بدنم را حرکت دهم اما نتوانستم. ناگهان دستانی به پشتم برخورد کرد و صدای مردانهای گفت تسلیم نشو. حرکت کن. لگد بزن. هل بده.»
او نمیتوانست مرد را ببیند، اما راهنماییهای او را دنبال کرد تا از میان تاریکی به خارج راه پیدا کند. صدای کمجان همکلاسیهایش را شنید که می گفتند: «خدایا کمکم کن، مادر کمکم کن.»
ستسوکو میگوید: «ساختمان آتش گرفته بود. کسانی که در همان اتاق ماندند، همه زنده زنده سوختند. آنها شبیه ارواح بودند.»
«آنها شبیه ارواح بودند»
۳۰ دختر که برای ارتش ژاپن کار میکردند، در اتاق بودند. همه آنها همکلاسیهای ستسوکو بودند که همانند او به دلیل تواناییشان در ریاضی، برای کار رمزگشایی کدها در ارتش ژاپن انتخاب شده بودند.
فقط ستسوکو و دو نفر دیگر زنده ماندند. و البته هر سه نفر با صحنههای جهنمی روبهرو شدند.
او میگوید: «میتوانستم کسانی را ببینم که قرار بود انسان باشند، اما شبیه انسان نبودند. آنها شبیه ارواح به نظرم میرسیدند، چون موهایشان فقط به سمت بالا رفته بود. پوست و گوشتشان از استخوانها آویزان بود. پوست سوختهشان درحال ذوب شدن بود. قسمتهایی از بدنشان را از دست داده بودند.»
در ماهها و سالهای بعد از آن، افراد بیشتری از اثرات بلند مدت بیماریهایی که در اثر اشعه به آن مبتلا شده بودند، جان باختند. تعداد نهایی مرگ و میر حدود ۱۳۵ هزار نفر تخمین زده میشود.
ناگاساکی
در ۹ اوت ۱۹۴۵ ایالات متحده دومین بمب هستهای را بر ژاپن انداخت. هدف، شهر ناگاساکی بود و بر اساس چندین برآورد، حدود ۵۰ هزار نفر بلافاصله کشته شدند.
کودکی
راهی برای نادیده گرفتن وحشت و عذابی که ستسوکو تجربه کرد، وجود ندارد. هر قدر یادآوری آن روزها دشوار باشد، خود او هم علاقهای ندارد که آنچه بر او گذشته پنهان بماند.
اما او زندگی روزمرهاش را به مثبتترین شکل ممکن سپری میکند.
او وقتی از خانهاش در شهر تورنتوی کانادا از طریق تماس تصویری صحبت میکرد، همه چیزش به رنگ صورتی بود؛ کت، رژ لب، کوسنها و گلهایش؛ رنگی که یادآور کودکی او هستند.
روز اول کار
دخترانی که برای رمزگشایی کدها انتخاب شده بودند، بعد از یک دوره کوتاه آموزشی، در روز ششم اوت به طور رسمی برای شروع کار معرفی شدند.
آنها در ساعت هشت صبح وارد یک ساختمان بزرگ چوبی شدند که حدود یک و نیم کیلومتر از مرکز شهر فاصله داشت. ساختمانی که به آن وارد شدند مقر ارتش بود.
به محض پایان معرفی و سخنرانی مقدماتی، ستسوکو نور گیج کننده بمب را دید.
ستسوکو و والدینش زنده ماندند، اما خواهر و خواهرزادهاش دچار جراحات وحشتناک شدند و جان سپردند.
او میگوید: «چرا من زنده ماندم وقتی افراد عزیزی در اطرافم به این شکل وحشتناک کشته شدند؟»
ژاپن ۲۷ روز بعد تسلیم شد.
پس از جنگ
پس از جنگ، ستسوکو با گروههای بینالمللی مسیحی که در ژاپن رو به تغییر کار میکردند، آشنا شد.
او زمانی که مددکار اجتماعی بود، با یک جوان کانادایی به نام جیم ترلو آشنا شد که بعدها همسرش شد.
ستسوکو در سال ۱۹۵۴ در اوایل ۲۰ سالگی ، پیشنهادی برای تحصیل در رشته جامعهشناسی در ایالت ویرجینیا آمریکا دریافت کرد. اما مصاحبهای با یک روزنامه محلی او را به سمت دیگری برد.
شروع یک مبارزه طولانی
ایالات متحده در سال ۱۹۵۲ نخستین بمب هیدروژنی جهان را با قدرت تخریبی هزار برابر بیشتر از بمبی که ستسوکو در هیروشیما تجربه کرده بود، آزمایش کرد.
رسانههای ویرجینیا میخواستند ببینند کسی که جنگ هستهای را تجربه کرده، درباره مسابقه تسلیحاتی چه نظری دارد و با ستسوکو برای مقالهای در یک روزنامه مصاحبه کردند.
او میگوید که در مصاحبه، با عصبانیت گفته «دیگر بس است. هیروشیما و ناگاساکی هرگز نباید اتفاق بیفتند.» او با این جملات به جهان هشدار داد که چنین حملاتی ممکن است دوباره اتفاق بیفتد.
او منتقد سیاست هستهای آمریکا بود.
فورا بعد از انتشار حرفهای ستسوکو در یک رسانه آمریکایی، او با واکنش منفی گستردهای رو به رو شد و حتی تهدیدها و نامههایی پر از نفرت دریافت کرد.
ستسوکو از این تجربه وحشتزده شد و ضربهای روحی را تجربه کرد.
«نگذاریم خونشان هدر برود»
به گفته ستسوکو، برای شنیدن روایتهای بازماندگان بمبهای هستهای اشتیاقی وجود نداشت. با این حال او «وظیفه اخلاقی» خود میدانست که با جهان صحبت کند.
او میگوید: «ما هم قسم شدیم که هرگز اجازه ندهیم این اتفاق دوباره بیفتد و مطمئن شویم که خون عزیزانمان هدر نرود.»
از آن زمان ستسوکو به سراسر جهان سفر کرده و داستانش را برای دیگران تعریف کرده است. او در تلاش است تا مردم را از آسیبهای وحشتناک ناشی از تسلیحات هستهای آگاه کند.
بر اساس تخمینهای «فدراسیون دانشمندان آمریکایی» در دهه ۸۰ میلادی، تعداد تسلیحات هستهای جهان به بیش از ۷۰ هزار سلاح رسید.
مذاکرات کاهش تسلیحات هستهای در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد و در نتیجه آن، تعداد تسلیحات هستهای ذخیره شده در سراسر جهان به شکل قابل ملاحظهای کاهش یافت. اما این روند اکنون در حال معکوس شدن است.
جایزه نوبل
با این حال، «کارزار بینالمللی برای نابودی سلاحهای هستهای» همچنان به موفقیتهایی دست پیدا میکند.
در هفتم ژوئیه ۲۰۱۷، ۱۲۲ کشور در یک رای تاریخی «پیمان ممنوعیت جنگافزارهای هستهای» را امضا کردند.
هیچ یک از کشورهای دارای سلاح هستهای، این پیمان را امضا نکردند.
در پایان آن سال «کارزار بینالمللی برای نابودی سلاحهای هستهای» برنده جایزه صلح نوبل شد.
ستسوکو دعوت شد تا جایزه را در اسلوی نروژ دریافت کند.
او میگوید: «خیلی خوشحال بودم… نمیتوانم آن احساس را شرح بدهم.»
برای او، این اتفاق ترکیبی از «سپاسگزاری، هیجان و خوشحالی» به ارمغان آورد.
و دقیقا در همان لحظه بسیار مهم، ذهن او به عقب بازگشت.
او میگوید: «اولین چیزی که به آن فکر کردم همکلاسیهایم بودند. تمام عزیزانی که جان سپردند.»
ستسوکو معتقد است برای دستیابی به جهانی امن، تلاشهای بیشتری لازم است.
او میگوید: «همه ما باید به واقعیت زشتی که در آن زندگی میکنیم، واکنش نشان دهیم. ما نمیخواهیم ذوب، ذغال یا بخار شویم. این چیزی است که من با چشمهای خودم دید.»