پس از سه ماه حکومت طالبان، افغانستان به کدام سمت میرود؟
سه ماه پیش، در چنین روزهایی مقامهای طالبان یکی یکی پس از نیروهای این گروه وارد نهادهای دولتی در کابل شدند.
با خارج شدن اشرف غنی، رئیس جمهوری که مخفیانه از کابل فرار کرد، طالبان نه تنها یک شبه از یک گروه شورشی به حکومت رسیدند بلکه مسئولیت تامین امنیت و ارایه خدمات دولتی نیز به آنها واگذار شد.
کیت کلارک، ازمسئولان “شبکه تحلیلگران افغانستان”، که در کابل به سر میبرد در ادامه این مطلب به سه ماه حکومت طالبان نگاهی انداخته است. خانم کلارک در دهه ۱۹۹۰ همزمان با دوره اول حکومت طالبان برای بیبیسی جهانی گزارش تهیه میکرد. آنچه در پی میآید، پاسخهای خانم کلارک به سوالاتی است که در مصاحبهاش با بشیر بختیار، خبرنگار بیبیسی ارایه کردهاست.
سقوط نظام جمهوری
سقوط ناگهانی جمهوریت همه را شگفتزده کرد. به نظر من، با سرعتی که “نظام جمهوری” سقوط کرد، یک خبر خوشآیند برای طالبان بود. “یک پیروزی خداداد” بود ،اما برای آنها هم حیرتآور بود.
در گذشته، هم طالبان بخشهای بزرگی از کشور را در قبضه خود داشتند. آنها در این مناطق قواعد خودشان را داشتند. اما به طور کلی تلاشهای آنها بر جنبه نظامی متمرکز بود. مثلا در ولسوالیهای زیرسلطه آنها مکاتب باز بودند، خدمات صحی/بهداشتی هم ارایه میشد. اما طالبان این خدمات را عرضه و تمویل نمیکردند. آنها از مردم مالیات میگرفتند تا هزینه جنگ شان را تامین کنند.
خدمات بهداشتی را حکومت پیشین و موسسات امدادگر تمویل میکردند. طالبان با بدست گرفتن کنترل همه کشور و حکومت خود را از عوایدی محروم ساختند که بر آن متکی بودند. مقداری از پولی که از پیش بردن این خدمات، گمرکهای مرزی و مالیات بدست میآوردند هم یک شبه ناپدید شد. به این ترتیب، افغانستان به دلیل به قدرت رسیدن طالبان به طور ناگهانی منزویتر و از نظر اقتصادی هم شکنندهتر و نادارتر شد.
چالش گرسنگی
فکر میکنم که طالبان درک نمیکنند که تا چه اندازه پول برای تمویل دولت و اقتصادی افغانستان سرازیر میشد. چهل در صد تولید ناخالص کشور از بیرون تامین میشد. در گذشته، تنها کمکها نبود که افغانستان دریافت میکرد. امریکا و دیگران پول ارتش و پلیس افغانستان را هم میپرداختند. نردیک به ۷۰ درصد خدمات در افغانستان توسط کمکهای بیرونی تمویل میشد. اکنون که گروهی که امدادگران در برابر آنها ملاحظات عمیقی دارند قدرت را بدست گرفته است این کمکها قطع شده است.
طالبان در گذشته زمانی که یک گروه مخالف دولت بودند هم زیر تحریمهای سازمان ملل و آمریکا قرار داشتند. اکنون آنها به قدرت رسیده اند، از اینرو این تحریم شامل حال همه کشور شده است. این تکان دوگانه خیلی ویرانگر است. سیستم بانکی فلج شده، مشکلات در پرداختهای مردم و از همه مهم تر این خشکسالی وحشتناکی که در مناطق روستایی وجود دارد. در شهرها هم مردم در گذشته معاش (جقوق) دریافت میکردند و مردم پولشان را در برابر دریافت خدمت مصرف میکردند.
طالبان در برابر توقعات مردم قرار گرفته است
اکنون که طالبان زمام امور را بدست گرفتند برخلاف دور اول حکومت شان در سالهای ۹۰، مردم هم توقعات بالایی دارند.
هرچند جنگ به طور کامل تمام شده اما گروه داعش هنوز هست. صلح در کشور به دلیل این که طالبان دیگر درگیر جنگ نیستند، حکمفرماست. به ویژه در مناطق شهری که از حملات طالبان در رنج بودند و مناطق روستایی که قربانی حملات هوایی و حملات شبانه میشدند. این آرامش میتواند کمکی برای تجارت، برای گردش مواد تجاری و مردم در کشور باشد. این همه نکات مثبتی است. اما از نظر اقتصادی نمیتواند زیانهای اقتصادی را جبران کند.
مردم طبعا میگویند صلح آمده است اما ما معاش نداریم و یا قیمت ها به طور سرسام آوری بالا میروند. این وضعیت بسیار بسیار ناخوش آیند است. به ویژه در آستانه زمستان که برای شماری معمولا فصل گرسنگی است.
میخواهم بگویم که افغانها مشکلات زیادی را در گذشته تجربه کردهاند اما این بار وضعیت نسبت به سالهای ۹۰ سختتر است.
در آن دوره، جمعیت کمتر بود و مردم امکانات دسترسی به زمین برای کشت و کار را داشتند. گروهی که در آن وقت معاش نداشتند، قطعه زمینی داشتند که گندم بکارند.
امروزه، در برابر مهاجرت افغانها به پاکستان، ایران و فراتر از آن به اروپا هم بدبینیهایی وجود دارد.
تفاوتاین دوره با دوره اول رژیم طالبان
در رهبری شان همه چهرههای آشنا هستند. اما تفاوت در این است که افغانستان تغییر کرده است و طالبان هم مانند دیگران. در سالهای ۹۰ زمانی که طالبان کابل را تصرف کردند شهر کابل به خاطر جنگ به ویرانه مبدل شده بود، بسیار فقیر بود و بیشتر جمعیت آن هم کوچیده بودند. کنترل شهر در آن دوران بسیار دشوار نبود .
در واقعیت، امروز کابل پنج تا شش مرتبه بزرگتر از آن دوره شده است. مردم بیست سال است که آموزش دیده اند، کار، مبایل و اینترنت داشتهاند. به طور نمونه در آن وقت خبرنگاران مستقل افغان اصلا نبودند حال شمارشان زیاد است.
طالبان تغیییر کردهاند؟
نمیدانم. اگر طالبان بخواهند مردم را مانند سالهای ۹۰ کنترل کنند، روندی که ستم و خشونت زیادی را ایجاد خواهد کرد، کار سادهای نخواهد بود. رسانهها خاموش نشدهاند. به همین ترتیب زنان معترض خاموش نیستند. دختران هنوز به مکتب میروند. در شماری از ولایت دختران مکاتب متوسطه هم به درسهایشان حاضر میشوند. این همه در سالهای ۹۰ ممکن نبود. از اینرو این روشن نیست که آیا طالبان در قبال این همه تغییرات عملگرا شدهاند یا اینکه قضیه طوری است که آنها از عملی کردن برنامههای دلخواه شان عاجز هستند.
شماری از اظهارات آنها به باور من اطمینان بخش بوده است. اما در عمل ما سیاستهای سردرگم و ناهمسان دیدهایم. به طور نمونه رفتن همه دختران به مکتب روشن نیست و تنها در چند ولایت انگشت شمار همه آنها میتوانند به مکتب/مدرسه بروند.
این هفته گزارشی داشتیم که در شماری از ولایت زنان امدادگر هم به اساس دستور اداره مرکزی اجازه یافتند به کار بروند. روند آن در هر منطقه متفاوت بوده است.
در مورد شروط جامعه جهانی
بلی، این تردید و تامل وجود دارد اما در هردو طرف. حکومتهای امدادگر، طالبان را دوست ندارند. نظریات محدودکننده آنها در مورد حقوق زنان و حکومت بسیار انحصاری که ساختهاند را دوست ندارند.
اما از نظر من، طالبان هم تردیدهای اخلاقی دارند و آن اینکه با چه سازشی به امتیازاتی تن بدهند تا امدادگران غربی با آسانی با آنها کار کنند. دو طرف در دو راهی قرار دارند.
همه موافق هستند که کمکهای بشری سیاسی هستند. اما با در نظرداشت مقدار کمک بین المللی که در گذشته به افغانستان میآمد، اینبار کمکهای بشری به افغانستان اندک خواهد بود.
مثلا با در نظرداشت نشست هفته گذشته محیط زیستی در اسکاتلند چه چیزهای باید آنجام شود تا پیامدهای بسیار ناگوار تغیرات اقلیمی بر افغانستان را کاهش دهد. ما شاهد خشکسالی هستیم که ممکن برای سال آینده و به اساس پیش بینیها تا آخر این دهه ادامه یابد. در این مورد کارهای میتوان انجام داد اما مستلزم کمکهای خارجی است. این صرفا کمک بشردوستانه نیست، کمک برای توسعه است.
کمکها میتواند برسد اما دو طرف باید نرمش و سازش نشان بدهند.
راههایی برای طالبان وجود دارد که کار امدادگران جهانی با آنها را سادهتر میسازد. از جمله آوردن افراد غیر طالب در ساختار حکومت و این چیزی که همه خواهان آن هستند. از کشورهای همسایه – پاکستان، ایران، روسیه گرفته تا اتحادیه اروپا و سازمان ملل که خواهان یک حکومت فراگیرند.
در طرف دیگر هم، امدادگران یکسان فکر نمیکنند. شماری از کشورها مانند آلمان و کشورهای اسکاندیناوی درک میکنند که کارهای بیشتر باید انجام شود برخلاف آمریکا که در حال حاضر در این زمینه فلج است. اما آمریکا با درنظر داشت تحریمهایش، با درنظر داشت نفوذش در بانک جهانی و با در نظر داشت این نکته که دخایر ارزی افغانستان در آمریکا قرار دارد یک بازیگر بزرگ در این عرصه است.
اینکه در واشنگتن کاری صورت نمیگیرد مشکل همه را دشوار تر میسازد.
آینده چگونه خواهد بود؟
فکر میکنم همه عمیقا از آنچه که اتفاق میافتد نگران هستند. از تاثیرات خشکسالی و در عین حال سقوط اقتصادی کشور و تقلای مردم برای گذراندن زمستان پیشرو نگران هستند. این باید در محراق توجه همه باشد.
در دراز مدت، دشوار است پیش بینی کنیم که چگونه وضعیت بهتر خواهد شد. به دلیل گستردگی زیان اقتصادی و میزان زیادی از پول که دیگر به افغانستان داده نمیشود، مشکل است امیدوار باشیم.
افغانها پس از چهار دهه جنگ به صلح رسیده اند. اما امروز با این فاجعه فلاکت بار اقتصادی روبرو هستند؛ فاجعهای که بسیاری از شهروندان کشور در آن سهم نداشته و تقصیری ندارند.