طراحان پشتپرده «صیانت از فضای مجازی» کیستند؟
اعتراضها به طرح “صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی” به مخالفان و منتقدان حکومت ایران محدود نشده و حتی بعضی از محافظهکاران و چهرههای “حزباللهی” وفادار به رهبر ایران هم از آن انتقاد کردهاند.
این طرح بلندپروازانه، که در صورت تصویب و اجرا باعث محدودیت دسترسی به شبکهها و پیامرسانهای پرطرفدار چون اینستاگرام و واتساپ خواهد شد، به دنبال آن است که سازوکاری برای مدیریت خدمات اصلی اینترنتی ایجاد کند.
طرح صیانت با پیگیری یک شیوه به خصوص حکمرانی دیدگاههای یک جریان سیاسی مشخص را تقویت میکند و شاید از آن مهمتر، با مداخله در ساختار خدمات اینترنتی به دنبال بازتوزیع منافع اقتصادی کلان است.
هم از نظر ابعاد سیاسی-اقتصادی و هم از زاویه حساسیت اجتماعی و شدت نارضایتیها این طرح با سه برابر کردن قیمت بنزین در آبان ۹۸ قابل مقایسه است. اتفاقا روند رسیدگی به آن هم مانند گرانی بنزین تاکنون غیرشفاف و پشت درهای بسته بوده است.
اما طراحان پشت پرده این طرح کیستند و چه کسانی از اجرای آن نفع خواهند برد؟
طراح صیانت کیست؟ اتاقهای فکر حکمرانی اسلامی
آن طور که سوابق نشان میدهد ابتکار عمل در تهیه طرح صیانت به پیش از مجلس یازدهم میرسد و در پیوند با محافلی خارج از این نهاد.
عباس مرادی، سینا کلهر، مسعود فیاضی و روحالله مومننسب از کسانی هستند که در تدوین “طرح صیانت” نقش داشتهاند.
آقای مومننسب در خبرگزاری فارس همچنین از نقش “متخصصان گمنام” در این خصوص گفته است.
آنهایی که نامشان را میدانیم جزو همکاران و مهمانان نهادهای ریز و درشت “فرهنگی” هستند که پیوسته درباره سیاستگذاری در زمینههای مختلف مطالب و گزارشهایی منتشر میکنند و همایشهایی میگذارند.
نهادهایی مانند “پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی”، “پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی”، “مرکز مطالعات راهبردی ژرفا” یا “موسسه پژوهش و تبیین گفتمان انقلاب اسلامی” با آنکه از بودجه عمومی سهم دارند اما عملا مانند اندیشکدههای خصوصی اداره میشوند: با یک دستور کار مشخص و بدون الزامی بر پاسخگویی عمومی.
تنها پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در سال ۱۴۰۰، از بودجه عمومی ۲۹ میلیارد و ۳۵۳ میلیون تومان گرفته است (سهم پژوهشکده سرطان دانشگاه تهران از بودجه پنج میلیارد تومان بوده). تازه این به غیر از درآمدهایی است که این نهاد میتواند با اجرای پروژههای پژوهشی و فرهنگی کسب کند.
چنین موسسههایی با حمایت نهادهایی چون سازمان تبلیغات اسلامی، به ریاست محمد قمی، اتاقهای فکری هستند که نسل جدیدی از کارشناسان و سیاستگذاران حکومت ایران در آنها پرورش مییابند و بر سیاستگذاریهای کلان تاثیر میگذارند بدون آنکه گرفتار نزاعهای سیاسی یا پاسخگوی افکار عمومی باشند.
کنترل فضای فرهنگی و به خصوص تسلط بر فضای مجازی یکی از اولویتهای این نهادها در سالهای اخیر بوده است و آنها برنامههای متعددی در این باره برگزار کردهاند.
آنها با نفوذ بالایشان به عالیترین مقامها دسترسی دارند. مرکز مطالعات راهبردی ژرفا در روزهایی که طرح صیانت جنجالی شده در کمیسیون فرهنگی مجلس جلسههایی درباره آن برگزار کرده است.
همکاری با این نهادها بیش از دانش مرتبط تابع پیوندهای دیگر و وفاداری به حکومت است؛ هرچند این نهادها خود مدارک و عناوین دانشگاهی را نیز به کارکنانشان میدهند.
مسعود فیاضی، که ناظر علمی بررسی طرح صیانت بوده، لیسانس عمران دارد و دکترای “فقه و اصول تحلیلی و اجتهادی”.
مرجع صدور مدرک دکترای او هم جالب است: “کمیسیون نخبگان بدون مدرک وزارت علوم”.
آقای فیاضی از رسالهای با عنوان “فهم متن در دانش اصول فقه در قیاس با هرمنوتیک فلسفی” در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دفاع کرده است، جایی که پیشتر در استخدام آن بوده و روی “فقه عمومی (در حوزه دولت و حکومت)” کار میکرده است.
جالبتر از این عناوین تحصیلی بیارتباط با مدیریت فناوری ارتباطات آن است که مسعود فیاضی معاون فرهنگی-اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس به ریاست علیرضا زاکانی است؛ کسی که یکی از دامادهایش برادر کوچکتر آقای فیاضی است.
آقای فیاضی علاوه بر اشتغال در مجلس، عضو هیات مدیره چند موسسه نیز هست که “موسسه تبیان” و “کانون اندیشه جوان” شاخصترین آنها به شمار میروند.
کانون اندیشه جوان نهادی است که از سال ۱۳۷۷ به توصیه آیتالله خامنهای و زیر نظر علی اکبر رشاد تشکیل شده است.
کمیل خجسته، مدیرعامل تبیان و یکی از بستگان آیتالله خامنهای، در کنار مسعود فیاضی عضو هیات مدیره این نهاد است.
آقای فیاضی دو سالی هم مدیرمسئول نشریات رشد، وابسته به آموزش و پرورش بود.
او در این دوره کوتاه چنان نظارت سختگیرانهای برای رعایت “ارزشهای اسلامی و انقلابی” انجام که امیر موسوی، سردبیر رشد جوان، با “متحجرانه” خواندن آن استعفا داد و گروهی از همکارانش هم در نامهای حمایت خود را از او اعلام کردند.
در سوابق آقای فیاضی چند قلم “تحقیقات کاربردی” هم دیده میشود که شاید او را برای حضور در تدوین طرح صیانت آماده کرده باشد: “بررسی عملکرد شبکههای اجتماعی اینترنتی و عملکرد ایرانیان در شبکههای اجتماعی داخلی (کلوب) و خارجی (فیس بوک)” که او در سال ۸۸ در کنار پروژه “مسئله شناسی عرصه فضای مجازی” برای “مرکز جرایم سایبری” انجام داده است.
برنده صیانت کیست؟ شرکتهای اقماری حاکمیتی
رئیس مجلس، نمایندگان و نویسندگان طرح صیانت تاکید دارند که با این طرح به دنبال فیلترینگ نیستند.
مسعود فیاضی به تلویزیون ایران گفت دوره حکمرانی در حوزه زیرساخت و فیلترینگ دیگر گذشته است و باید به لایه دوم حکمرانی فضای مجازی رفت که تنظیمگری خدمات پایه است.
اتفاقا متن طرح هم نشان میدهد که طراحان به دنبال فیلترینگ و قطع کلی اینترنت نیستند، آنها میخواهند زندگی مجازی ایرانیان را به شکل جدیدی کنترل کنند.
این طرح به دنبال ایجاد یک صندوق حمایت از محتوا و پیامرسانهای داخلی و حمایت از کسبوکارهای ایرانی فعال در فناوری ارتباطات است. مطابق این طرح ارائه خدمات پولی و بانکی به کسبوکارهای فعال در پیامرسانهای اجتماعی خارجی ممنوع میشود.
به این ترتیب روشن است که جنبههای اقتصادی این طرح اگر مهمتر از جنبه فیلترینگ و سانسور نباشد، کماهمیتتر هم نیست.
اما منافع این بازآرایی اینترنت در ایران به چه کسانی میرسد؟
داماد دیگر علیرضا زاکانی و کمیل خجسته که همراه مسعود فیاضی عضو هیات مدیره چند نهاد است شاید سرنخهایی به این پرسش بدهند که چه مدل کسبوکاری در پناه طرح صیانت رونق بیشتری خواهد گرفت.
حسین حیدری و همسرش مریم زاکانی از مدیران شرکت عمیدرایانه شریف هستند که مشتریان بزرگی چون همراه اول و شرکت ارتباطات زیرساخت مخابرات ایران دارد.
آقای حیدری در چندین شرکت دیگر نیز حضور دارد که شرکت ایدهنگار عرش یکی از آنها است، شرکتی که رامبد جوان، بازیگر و مجری تلویزیون هم جزو مدیران آن است.
رامبد جوان در برنامه پرطرفدار “خندوانه” اپلیکیشن بحثبرانگیز “روبیکا” را تبلیغ کرده است.
روبیکا یک اپلیکیشن چندکاره است که خدمات مختلفی را در کنار هم به کاربران ارائه میدهد؛ از تماشای ویدئو و شنیدن موسیقی تا پرداخت آنلاین و “خدمات ارزش افزوده”.
یک ویژگی مهم روبیکا این است که کاربران آن میتوانند در شبکه همراه اول و ایرانسل از اینترنت رایگان استفاده کنند.
روبیکا با مسابقههای متعددی که تبلیغات تلویزیونی گسترده داشتند تا جایی بحثبرانگیز شده بود که در مقطعی حتی شخص آیتالله خامنهای خواست تا صداوسیما بختآزمایی را ترویج نکند.
مالک روبیکا، شرکت توسکا است که انحصار تبلیغات در صداوسیما را داشته و مجموعهای از شرکتهای اقماری مالک آن بودهاند که همگی به همراه اول وابسته هستند.
یکی از سهامداران اصلی آن ستاد اجرایی فرمان امام است که زیر نظر خود آیتالله خامنهای است و محمد مخبر و مهرداد بذرپاش از مدیران شاخص آن هستند. آقای بذرپاش رئیس دیوان محاسبات نیز هست.
برادرزاده همسر رهبر ایران، یعنی کمیل خجسته که مدیریت وبسایت او را هم بر عهده دارد، چهرهای مهم در پیوند کسبوکارهای این چنینی با اتاقهای فکر حکمرانی اسلامی است.
آقای خجسته در موسسه تبیان اپلیکیشن “همدم” را توسعه داده و در برنامهای با حضور رئیس مجلس آن را ارائه کرده است.
او همچنین از مدیران شرکت “هوشمند تبیان” است که در همکاری با همراه اول پروژههای توسعه زیرساخت مخابرات را به عهده داشته و به دنبال “بومیسازی صنعت مخابرات” است.
اپلیکیشن همدم سازمان تبلیغات اسلامی که قرار است برای همسریابی با ارزشهای مورد نظر حکومت ایران استفاده شود، نام و نشان خود را از روی یک اپلیکیشن سلامت قاعدگی و حقوق زنان اقتباس کرده است.
نشان تجاری روبیکا هم عینا از روی یک نشان دیگر کپی شده بود. همان طور که بخشهای زیادی از پایاننامه دکترای آقای بذرپاش کپی شده بود.
چنین کپیکاریهایی شاید بتوانند توضیح دهند که نتیجه اقتصادی طرح صیانت چیست.
طرح صیانت میخواهد ” ۱۰ درصد درآمد ترافیک اینترنت بینالملل کشور” را به صندوقی اختصاص دهد که قرار است وظایفی چون “توسعه خدمات بومی پیامرسانها” و “حمایت از تولید و انتشار محتوای بومی مبتنی بر فرهنگ ایرانی اسلامی” را انجام دهد.
سالها است که بودجههای کلانی به پروژههای خدمات اینترنتی بومی اختصاص مییابد و در عمل هیچ یک از آنها جایگزین نمونههای خارجی نمیشوند.
اما موتور جستجوی یوز، ایمیل چاپار و پیامرسان سروش چاههایی هستند که هرچند برای کاربران آب ندارند، نان چاهکنان اینترنت ایران را در روغن میزنند.
اگر طرح صیانت واقعا اجرایی شود و به مشابه داخلی گوگل و اینستاگرام و واتساپ نیاز باشد مجموعههای بزرگی چون همراه اول و ایرانسل که زیرساختهای لازم و نیروی انسانی متخصص را در شرکتهای اقماریشان دارند میتوانند در صف اول توسعه خدمات پایه اینترنتی قرار بگیرند.
روند ساختاری صیانت چیست؟ موازیکاری، ضربهگیر مسئولیت حکومت در سایه
نمایندگان مجلس ایران رای دادند که طرح صیانت نه در صحن علنی که در کمیسیون فرهنگی بررسی شود.
به این ترتیب دیگر صحبتهای نمایندگان موافق و مخالف به طور زنده از رادیو پخش نخواهد شد و حتی همه نمایندگان اجازه رای دادن درباره طرح را نخواهند داشت.
مرتضی آقاتهرانی، رئیس کمیسیون فرهنگی و دبیرکل پیشین گروه تندروی جبهه پایداری در نامهای به نمایندگان گفته طرح صیانت نظر مثبت “نهادهای حاکمیتی” را جلب کرده است و بنابراین بهتر است آنها هم از تصویب آن حمایت کنند.
نمایندگان مجلس ایران، که در انتخاباتی آزادانه رای نمیگیرند و فیلترینگ شورای نگهبان وفاداریشان را محک زده، عادت دارند که اراده نهادهای دیگر جایگزین نظر آنان شود.
هرچند تبلیغات رسمی ایران میگوید “مجلس در راس امور است”، این نهاد در عمل اختیار چندانی ندارد و از قانون مطبوعات و سوال از رئیسجمهور گرفته تا بررسی برجام، لوایح ضدپولشویی یا گرانی بنزین، هرجا که مصلحت بوده نمایندگان مجلس را دور زدهاند.
به نظر میرسد سپردن طرح صیانت به کمیسیون فرهنگی نیز در همین راستا باشد.
در نظام تصمیمگیری غیرشفاف و چندلایه در نهایت مسئولیت افراد و نهادها گم میشود و در حالی که همه میتوانند در صورت موفقیت از منافع بهره ببرند، در صورت شکست کسی تقصیر را به گردن نمیگیرد.
اما در این میان قدرت واقعی به نهادهایی در سایه منتقل میشود که پاسخگوی کسی نیستند.
چند سالی است که صدواسیما نهادی به نام “سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر” یا “ساترا” تشکیل داده که عملا حتی به دنبال مداخله در قیمت ترافیک اینترنت اپراتورها هم بوده است.
ساترا از جمله با تبیان در حوزه خانواده و کودک تفاهمنامه امضا کرده و برای “صیانت از حقوق کودکان” دستورالعملی به رسانهها، از جمله رسانههای مجازی داده است.
طرح صیانت به دنبال تشکیل نهادی شبیه ساترا است و میخواهد “هیات ساماندهی و نظارت” را با “هدف اعمال حاکمیت جمهوری اسلامی” ایجاد کند.
به گفته نویسندگان طرح ماده ۳ آن که به اختیارات و ترکیب این هیات مربوط بوده، در کنار تعیین قیمت ترافیک بینالملل و کنترل گیتوی بین آنها چالشبرانگیز بود.
هرچند با رسیدن ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری به نظر میرسد که حاکمیت در ایران یکپارچه شده، منازعه سیاسی درون حکومت به سادگی پایان نخواهد گرفت.
سینا کلهر و مسعود فیاضی به ترتیب معاون فرهنگی پیشین و فعلی مرکز پژوهشهای مجلس هستند. اولی منتقد و دومی مدافع این طرح است.
سینا کلهر میگوید: “طرحصیانت نقطه جوش گسستهای مختلف جامعه ایران است. گسست زندگی عرفی و رسمی، گسست جریانهای سیاسی واگرا و همگرا، تعارض منافع دستگاهها و سازمانهای متنفذ و دارای قدرت و در نهایت گرو کشیهای سیاسی پنهان. همه این گسستها بر فضای مجازی سرریز کرده و با اقتصاد سیاسی گروههای پرنفوذ نیز گره خورده است.”
به نظر میرسد که کمیل خجسته نیز با او هم عقیده است.
مادامی که منافع کلانی در کار است و حکومت حتی قواعد خود را دور میزند، گروههای وفادار برای سهمخواهی بیشتر فشار میآورند تا رقیبان را کنار بزنند و آنها که خود را بیبهره مییابند به انتقاد و افشاگری دست خواهند زد.
منازعههایی که شبیه آن را در فحاشیها و تناقضگوییهای مقامهای بهداشتی ایران در واکسیناسیون سراسری کرونا میبینیم.
اتفاقا شاید واکسیناسیون کرونا الگوی مناسبی برای فهم چگونگی اجرای طرح صیانت باشد.
در حالی که رهبر ایران ورود واکسن از آمریکا و بریتانیا را ممنوع کرده واکسن فایزر به طور قاچاق و به بهای گزاف در ایران فروخته میشود و واکسن آسترازنکا هم از هند وارد میشود.
تبلیغات گسترده برای واکسن برکت ستاد اجرایی فرمان امام به راه میافتد، اما با وجود گرانی نسبی این واکسن در عمل وعدههای تحویل میلیونها دوز آن محقق نمیشود.
در این میان واکسنهای خارجی به کندی و از جمله با اعانه ژاپن به مردم ایران میرسند؛ تنها مردم جهان که از همین حالا مقامهای بهداشتیشان درباره “موج ششم کرونا” به آنها هشدار میدهند.