کتاب و اندیشه

«علامه» زنده است؛ به مسافرت رفته …

گرچه بیش از ۱۹۰ اثر علمی در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه داشت اما وقتی از او می‌خواهند آثارش را معرفی کند، می‌گوید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده‌اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می‌کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته‌ام.»

زمانی هم از او می‌خواهند درباره خود چیزی بنویسد و او این‌چنین می‌نویسد: «این کمترین درباره خود چه بنگارد که نه تألیفی شایان تعریف دارد و نه تصنیفی سزاوار تحسین. نه عقده‌ای را به دنبال خود گشوده است و نه مشکلی را به بیان خود حل کرده. نه اهل حل و عقد است و نه مرد رتق و فتق. نه به مقامی واصل شده است و نه بهره‌ای از او حاصل. گویی درباره وی گفته آمد: نه شکوفه‌ای نه برگی، نه ثمر نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را.»

گرچه او خود از خود نمی‌گفت اما بزرگان زیادی در وصف او جملات غریبی دارند. علامه طباطبایی می‌گوید: «راهی که حسن‌زاده در پیش گرفته است، خاک آن توتیای چشم من است … شخصیت آقای حسن‌زاده را جز امام زمان (عج) کسی به آن پی نبرده است.»

۱. آیت‌الله جوادی آملی، ۲. آیت‌الله حسن‌زاده آملی و ۳. آیت‌الله صادقی تهرانی نزد پیکر علامه طباطبایی

آیت‌اللّه بهاءالدینی هم درباره او می‌گوید: «بنده زمانی بود که به خاطر مسائلی که پیش آمده، از حوزه و طلاب ناامید شدم لیکن چشمم که به آقای حسن‌زاده آملی افتاد، به کلی از نظر خود برگشتم و امیدوار شدم.»

او که بی‌تردید مقام استادی داشت، در تکریم استادانش حد نمی‌شناخت: «بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ می‌کردم. سعی می‌کردم در حضور اساتید تکیه به دیوار ندهم. سعی می‌کردم چهارزانو ننشینم. حرف را مواظب بودم زیاد تکرار نکنم. چون و چرا نمی‌کردم که مبادا سبب رنجش استاد بشود» و تا آنجا پیش رفت که در جلسه درس، کف پای استادش مرحوم الهی قمشه‌ای را بوسید و وقتی با اعتراض او روبه‌رو شد، گفت: «آقا! حق شما بر من بسیار عظیم است. نمی‌دانم چه کنم. مگر به این وسیله دلم آرام گیرد و خودم را لایق نمی‌بینم که دست مبارک شما را ببوسم.»

علامه درباره همین ماجرا در جایی می‌نویسد: «پس از رحلت آقای الهی، وقتی بدن مبارکش را به خاک می‌سپردیم، پاهایش را بنده در بغل گرفته بودم. به یاد آن شب افتادم که کف پایش را بوسیدم. خواستم در کتار تربتش تجدید عهد کنم ولی حضور مردم مانعم شد» و دقیقا به دلیل همین صفت، مرحوم الهی قمشه‌ای یک روز به او فرموده بود: «شما خیر می‌بینید چون نسبت به اساتیدتان مراعات ادب و احترام می‌کنید.»

از میان تمام آثار علامه، «الهی‌نامه» شاید تنها اثری باشد که تمامش دل است و مناجات. کافی است همین چند بند را بخوانید تا موافق این نظر شوید:

– الهی! عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم.

– الهی! همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.

– الهی! همه از مردن می‌ترسند و حسن از زیستن که این کاشتن است و آن درویدن.

– الهی! حسنم کردی، احسنم کن.

– الهی! همه از تو دوا خواهند، حسن از تو درد.

دیوان اشعار استاد هم ۵۰۰۰ بیت شعر دارد. در غزلی سروده است: «به فطرت عشق پاکش را به دل دارم به دل دارم / دگر معشوق ثانی را نمی‌خواهم نمی‌خواهم»

«تصحیح کلیله و دمنه»، «تصحیح گلستان سعدی»، «مصادر اشعار منسوب به امیرالمؤمنین (ع)»، «تقدیم و تصحیح و تعلیق نصاب الصبیان»، «ده رساله فارسی» و «هزار و یک نکته» هم از دیگر آثار ادبی اوست.

عرفان، مشخصه اصلی علامه بود که در بیان واقعیت آن می‌گوید: «دین خدا عرفان است، معرفت‌اللّه است و قرآن برای تزکیه و تطهیرها از جانب خداوند متعال آمده است تا صاحب قلب سلیم بشویم … حقیقت عرفان این است. بعضی‌ها می‌گویند ما تشنه‌ایم ولی تنها حرفش را می‌زنند و الاّ تشنه به سوی آب می‌رود. کسی که درد دارد، به سوی درمان و طبیب می‌رود … اگر تشنه هستند، بیایند ببینند آب هست یا نه»

علامه، سوم مهر ۱۴۰۰ به دیدار معبودش رفت؛ اتفاقی که آن را «سفر» می‌دانست: «آقایان داریم خداحافظی می‌کنیم. ای بسا که خبر به شما رسیده حسن‌زاده مسافرت کرد. آه و ناله‌ای ندارد که. هست. نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم. خدا نکند ندارد که. چرا نکند؟ اینجا باشیم برای چه؟ دار خلود نیست. دار حرکت است.»

منابع:

۱. مجله گلبرگ اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۷۴، علامه ذوالفنون; تجلیل از مقام علمی علامه حسن‌زاده آملی

۲. دیوان علامه، ص ۱۰۸

۳. کیهان فرهنگی، مرداد سال ۱۳۶۳

۴. گفت‌وگو با علامه حسن‌زاده آملی، صص ۴۲ ـ ۴۵

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا